سوال واضح !

Raha (。◕‿◕。)

نگارش هشتم. درس 6 نگارش هشتم

انشای این صفحه (۷۳)رو واسم میفرستید به همه تاج میدم

جواب ها

جواب معرکه

mostafa

نگارش هشتم

در روزهای آرام و آرامش بخش در روستا، صبح زود و با صدای آوای پرندگان، از خواب بیدار می‌شوم. هوای تازه و خنک صبحگاهی، نفسم را با انرژی و زندگی پر می‌کند. اینجا در روستا، جایی که زندگی به سادگی و طبیعت نزدیکی خود را نشان می‌دهد. بازوهایم را دراز می‌کنم و از تمام خستگی شب قبل خلاص می‌شوم. صدای آب رودخانه که در دوردست می‌جوشد، به گوشم می‌رسد و احساس آرامش و آرامش را در دلم تقویت می‌کند. اینجا هیچ شهریا هیاهوی شلوغی نیست، فقط آرامش و آرامش. پس از بیدار شدن، پا به خانه بیرون می‌گذارم و به دنبال صدای طبیعت می‌روم. درختان سبز و بلند، با برگ‌های خوشبو و گل‌های زیبا، چشمانم را شاد می‌کنند. هوای تازه و خنک صبح، بوی گل‌ها و عطر طبیعت را به من می‌رساند. این لحظه‌ها، لحظه‌هایی است که از زندگی لذت می‌برم و از زیبایی‌های طبیعت می‌پرستم. پس از یک صبح آرام و آرامش بخش، به آرامی به خانه برمی‌گردم. بوی نان تازه‌ای که از آشپزخانه می‌آید، اشتهایم را برمی‌انگیزد. صبحانه‌ای ساده ولی خوشمزه را با خانواده‌ام می‌خورم و درباره روزی که پیش رو داریم، صحبت می‌کنیم. بعد از صبحانه، به کارهای روزمره خود می‌پردازم. کارهای روستایی مانند کاشت و داشت، دامداری و مراقبت از حیوانات، زندگی را پر از انرژی و فعالیت می‌کند. اینجا همه به هم متصل هستیم و به یکدیگر کمک می‌کنیم. همه در کنار هم زندگی می‌کنیم و از همدیگر حمایت می‌کنیم. در طول روز، به دور از شلوغی و استرس شهر، در طبیعت قدم می‌زنم. از زیبایی‌های طبیعت لذت می‌برم و با آرامش و آرامش به خانه برمی‌گردم. شب‌ها، زیر آسمان پرستار تاج از گوگل نی

جواب معرکه

Soheil ..

نگارش هشتم

انشا درمورد مقایسه برخاستن از خواب در صبح روستا و در شهر مقدمه: به نام خداوندی که جهان و زیبایی هایش را آفرید تا در زیبایی هایش غرق شویم و سپاس گوییم و شکرگزار باشیم اما چه حیف که گاهی انسان هایی و عواملی موجب می شوند که ما گاهی از آن ها محروم باشیم. روزی را تصور کنید که روی تخت خوابیده اید و با صدای پرندگان چشم باز می کنید و با طلوع خورشید به روز جدیدتان سلام می گویید و با بازکردن پنجره رایحه ی خوش طبیعت به مشامت می رسد و با تنفسی عمیق تمام زیبایی های طبیعت را در رگ و جان خود تزریق می کنید و روزتان را با یک صبح دل انگیز و سرشار از آرامش در روستا شروع می کنید اما در مقابل آن روزی را تصور کنید که خوابیده اید و با صدای بوق و داد و فریاد چشم باز می کنید و خبری از طلوع خورشید نیست و تنها ابرهای سیاهی است که آسمان را مانند چتری پوشانده اند و با باز کردن پنجره تنها چیزی که نصیبتان می شود بوی دود است و آلودگی هوا که با هر تنفس در آن ریه هایتان پر می شود از سیاهی و سم و بیماری و روزتان اینگونه در شهر با حالتی کسل از ندیدن درختی یا گل یا طبیعتی زیبا شروع می شود و با سردردی مزمن روزتان سپری می شود و تنها چیزی که نصیبتان می شود روزهای بی اشتیاق و کسل کننده ایی است که هر روزتان با روزمرگی و کارهای تکراری سپری می شود. درست است که شهر و روستا هر کدام به نوبه ی خود فواید و مضراتی دارند ولی به نظر من این حق هر انسانی است که در یک محیط آرام و پر از آرامش و مطبوع صبح شان را آغاز کنند و با حالی خوش و دلی شاد به روز و زندگی سلام گویند.

سوالات مشابه درس 6 نگارش هشتم

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام